حرومت باشه این دنیا ، تو که از درد من شادی
تو که روز جداییمون ، تموم شهر رو گل دادی
تو که از شوق مرگ من ، لباس سرخ پوشیدی
کنارم سال ها بودی ، من رو هرگز نفهمیدی
حرومت باشه این دنیا ، تو که خون من رو خوردی
تو که اشک من رو هدیه واسه یار خودت بردی
تو که هر روز می گفتی کنارم تا ابد هستی
خودت رو قاب عکس من یک روبان سیاه بستی
یکی با گریه و هق هق ، چشاش رو خیس و تر می کرد
یکی شب هاش رو با یاد تو و عشق تو سر می کرد
یکی بی همدم و تنها ، شب ها تا صبح می بارید
یکی هم مثله تو هر شب بدون غصه می خوابید
حرومت باشه اون شب ها که پای تو سحر می شد
تو غرق خنده اما من ، وجودم در به در می شد
بسوزه دفتر شعری ، که صفحه صفحه می دیدت
حرومت باشه اون شعر ها ، که خط به خط پرستیدت