آن نازنین کجاست که یادم نمیکند...؟
صدغـــــــــم به سینه دارمو شادم نمیکند...؟
آنکه یک لحظه بی من هرگز نمینشست
امـــــروز به یاد کیست که یادم نمیکند..؟
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند...؟
صدغـــــــــم به سینه دارمو شادم نمیکند...؟
آنکه یک لحظه بی من هرگز نمینشست
امـــــروز به یاد کیست که یادم نمیکند..؟
شمع میسوزد و پروانه به دورش نگران
ما که میسوزیم و پروانه نداریم چه کنیــــــــم؟!
خواستم چشمهایش را از پشت سر بگیرم..
دیدم طاقت اسمهایی را که میگوید ندارمـــــــــــــ
زخم ها خوب می شوند اما....
خوب شدن با مثل روز اول شدن فرق دارد....
دلــــــــــــــم....
برای رد پایمان کنار هم تنگ شده.....
تو....
یادگار روزهایی هستی که...
نه فراموش میشوند،نه تکـــــــــــــــــرار...
احساساتم قفل شده اند...!!!
کلیدش گریستن است....
به حرمت نان و نمکی که باهم خوردیم...
نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه...
نمک را بگذار برای من که میخواهم این زخم همیشه تــــــــــازه بماند....
آمدنت را حیران بنگرم یا رفتنت را مات بمانم؟؟!!!..
باد آورده را باد میبرد قـــــــــــبول!!!!
دلم را که باد نیاورده بود.....
گفت گورت را گم کن!!!...
.
.
.
.
وحالا باگریه دنبال قبر من میگردد.....
خیابانهای تنهایی دلی ولگرد میخواهد....
و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد....
برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت....
ولی حتی نپرسیدیـــــــــــــ دلت همدرد میخواهـــــــــــــــــــــد؟.....!
به مدت دلتنگیهایم به من بدهکاری....
.
.
.وعده ما باشد روزی که دلـــــــــــــــتنگم شوی..
باهم باشیم نه یک سال بلکه یک عمر...
بگذار آوازه باهم بودنمان چنان در شهر بپیچدکه...
روسیاه شوند آنا که بر سر جدایی مان شرط بسته بودند...
خدایا اسمانت چه مزه ایست؟؟!!
من که فقط زمین خورم..!!!